نوجوانان در انزوا بزرگ میشوند: تحت تاثیر هر آن چه که در اطرافشان روی میدهد، هستند و این از خیلی زود آغاز میشود. از جمله مهمترین عوامل موثر بر کودکان، والدین، کسانی که آنها بزرگ میکنند و خانواده هستند. در این جا، نگاه دقیقتری به جزئیات این تاثیرها به ویژه در رابطه با پیشگیری از مواد مخدر میپردازیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیشگیری نوین، اغلب آگاهیم که نخستین سالهای زندگی کودک تا چه اندازه مهم است. در این سالها، کودکان آن قدر میآموزند که بر تمام زندگی آنها اثر میگذارد. عادات و رفتارها نیز در همین سالها تثبیت میشوند؛ نه فقط رفتارهای آشکار مانند مودب بودن یا چگونگی واکنش به غریبهها، بلکه چگونگی بیان هیجاناتی چون عشق، آزار، لذت و خوشی هم چنیناند.
کودکی که در خانوادهای با عشق و علاقه بزرگ میشود، طبیعتا تمایل به خود انگیختگی و صداقت در بیان عواطف خود دارد. کودکان، ارزشها و درستی و نادرستیها را از والدین خویش میآموزند. خانواده، مهمترین نقش را در این که وی در بزرگسالی چگونه آدمی خواهد شد، دارد.
البته، عوامل موثر دیگری نیز وجود دارند، از جمله:
- ژنتیک - رفتاری که با تولد میآید.
- تقلید و سرمشق گرفتن از بزرگسالان دیگر مانند ستارگان تلویزیون، ورزشکاران، ستارگان پاپ و هنرمندان مشهور.
- آثار به جا مانده از دریافتها و تجربیاتی که به تدریج و با رشد کودک حاصل میشوند.
به عبارت دیگر، آن چه که کودک میبیند و تجربه میکند –آن چه که از خانواده، مدرسه و اجتماع میآموزد- میدان را برای زندگی آینده وی آماده میسازد. پژوهشی نیز که اخیرا پیرامون چگونگی رشد مغز صورت گرفته، این موضوع را ثابت میکند. از یک نظر، خانواده، مدرسه و اجتماع همانند رحمی هستند که کودک را در خود پرورانده و خواستگاه ویژگیهایی (توشهای) هستند که کودک در آینده (زمانی که دیگر بزرگسال است) با خود همراه خواهد داشت.
سالهای نوجوانی، زمان تغییر
همچنان که فرزندتان بزرگ میشود، متوجه تغییرات جسمی، عاطفی و رفتاری در وی میشوید. وی بیش از پیش تحت تاثیر دوستان خود قرار میگیرد و دیگر وقت کمتری را با والدین و خانواده خود میگذراند.
حتی ممکن است با آنها مخالفت کند که به ویژه بر والدین و بزرگ کنندگان آنها گران میآید. این به آسانی میتواند موجد احساس ناتوانی یا مردود دانستن کسانی شود که تلاش میکنند بهترین باشند، ولی به تدریج احساس مي کنند که به قدر کافی تلاش نکردهاند. این تغییرات در فرزند شما کاملا طبیعی و از جمله ویژگیهای گذر به دنیای جوانی بوده ... و به این معنا نیست که دیگر نقشی و اثری بر وی ندارید.
از سوی دیگر، فرزند نوجوان تان تمایل روزافزونی به استقلال پیدا میکند، حال آن که در عین حال مایل به از دست دادن پشتیبانی عاطفی و مادی خانواده نیست. نوجوان خواهان آن است که شبیه دوستان خود شود. میخواهد هر آن چه که آنها انجام میدهند (یا لااقل فکر میکند آنها انجام میدهند) خود نیز انجام دهد.
گاه، این رفتار نوعی شورش در برابر والدین تلقی میشود. لیکن، این فقط راهی است برای به دست آوردن فضا و استقلال بیشتر در زندگی نوجوان و دلیلش این نیست که عمل نادرستی از والدین سر زده است.
از سوی دیگر، مهم است که به خاطر داشته باشیم نوجوانان آن قدر که با رفتارهای خویش رابطه برقرار میکنند با کلمات نمیکنند. این موضوع به ویژه در مورد پسران صادق است.
والدین هوشیار به پیشگیری باید همان اندازه که به کلمات کودک خود توجه میکنند، رفتارهای وی را نیز زیر نظر داشته باشند. لازم است که با نشان دادن علاقه و توجه و خودداری از رویارویی منفی و کنجکاوی بیجهت راه ارتباط را همواره باز گذارند.
نوجوان احساس عمیقی از عشق به والدین خویش دارد، ولی گاه چنین به نظر میرسد که این عشق در زندگی روزمره او گاه رنگ باخته است. به طور کلی، نوجوان در حال بزرگ شدن، در نشان دادن عشق و امتنان به والدین خویش، همواره خوب عمل نمیکند.
مغز و هورمونها
بلوغ که همان تغییرات جسمی صورت گرفته در طول نوجوانی است، با تغییرات رفتاری نیز همراه است. هورمونهایی که موجب تغییرات جسمی میشوند، بر رشد و تکامل مغز و بدن نیز موثرند. تاثیر بر مغز، اثر آنی بر احساسات و رفتارها میگذارد، طوری که گویی همه چیز هر لحظه تغییر میکند.
واقعیتی است که رفتار جوان حاصل هورمونهای "سرکش" وی است، اما موضوع قدری از این پیچیدهتر است. هورمونها موجب میشوند که نوجوان جهشی در رشد داشته و تغییراتی را در آستانه بزرگسالی در بدن خود احساس کند.
همین هورمونها بر مغز نیز (که فرایند رشد مشابهی را از سر میگذراند) تاثیر میگذارند. در این میان، واکنشهای بدن و مغز اغلب به نحوی "بیقواره" به نظر میرسند. برای مثال:
- در اوایل رشد فیزیکی، ناهماهنگیهایی در حرکات اعضای بدن مشاهده میشود؛ مانند رفتن پا در پا به هنگام راه رفتن (سکندری رفتن) و افتادن اشیا از دست.
- به همین نحو، وقتی که هنوز مغز در کارکردهای خویش "بیقواره" است، اغلب نوجوان در تصمیمگیریها ضعیف عمل کرده و به آسانی تحت تاثیر آن چه که تصور میکند درست است یا (با فلان دوست یا همکلاسی) "حال" میدهد، قرار میگیرد.
این تصمیمات، در بیشتر مواقع، مشکلی به وجود نمیآورند و میتوان آنها را بخشی از فرایند رشد به حساب آورد. اما، اگر تصمیماتی که یک مغز "بیقواره" گرفته مربوط شوند به تجربه مواد مخدر یا الکل یا در پیش گرفتن رفتارهای خطرزا، آنگاه دیگر میتوانند آسیب جدی به بار آورند.
درست همان طور که بدن میتواند "بیقواره" باشد و حرکاتی را موجب شود که حاصل آنها زمین خوردن نوجوان باشد، رفتارهای ناشی از "مغز بیقواره" نیز میتوانند باعث شوند جوان "سکندری خورده" و به خود آسیب رساند. خوشبختانه، بیشتر سقوطهای رفتاری چون يك بار تجربه مواد مخدر همانند سقوطهای جسمی با آسیب پایدار و درازمدت همراه نیستند؛ مگر آن که خطرات قانونی در پی داشته باشند.
تغییرات جسمی بلوغ
بلوغ دورانی پر از هیجان برای بدن و صاحب آن به شمار میرود! از لحاظ جسمی، بخشهای مختلف بدن در حال رشد و تکامل بوده و احساسات و تجربیات نویی فراهم میآورند که تاثیر نیرومندی بر نگاه نوجوان به جهان دارند.
و نوجوان جهان را این گونه میبیند!
نوجوانان اغلب خود را قدرتمند و کاملا در کنترل میبینند؛ گاه نیز برعکس حس میکنند که کاملا متکی به همه چیزهای اطراف هستند و گویی از آنها میخواهند که به او بگویند کیست! اصولا نمیدانند وضعیت طبیعی چیست: چه ظاهری باید داشته باشند، چه احساسی داشته باشند و چگونه خود را بیان کنند؟ چگونه باید از این بخشهای تازه به دست آمده بدن خود استفاده کنند – آیا تنها برای نمایشاند یا منظور و هدفی دارند؟
مثلا:
- ممکن است پسر نوجوان مایل باشد از قدرت و انرژی فراوان حاصل رشد و تکامل عضلات خود برای کسب عنوان قهرمانی یا انجام کارهای بدنی استفاده کند، اما، همین قدرت بدنی میتواند وی را به آزار دیگران یا اعمال خشونت بر اطرافیان یا حتی اعضای خانواده نیز ترغیب نماید.
- صفات بدنی زن جوان میتواند با تغییر دادن مناسباتی که با دوستان یا اطرافیان خود به طور کلی دارد، حس اعتماد به نفس وی را افزایش دهد و او خود را در مرکز توجه دیگران به ویژه مردان جوان بیابد. اما، خطر حامله یا بیمار شدن نیز وجود دارد.
در سالهای نوجوانی، تغییر همواره پایدار بوده و همزمان در جهات بسیار صورت میگیرد. در همان حال که تغییراتی در بدن پیش میآیند، مغز نیز دچار تغییر میشود. این تغییرات، به شکل تظاهرات بدنی و عاطفی در رفتار نوجوان ظاهر میشوند. همزمان با تغییرات، حسی از بیاطمینانی در جوان به وجود میآید – حسی که میتواند وی را آسیبپذیر و تحت تاثیر خانواده، دوستان و رسانهها قرار دهد.
- خوشبختانه، خانواده نخستین عاملی است که میتواند ارزشها، باورها و رفتارهای پذیرفتنی را به فرزند خویش آموخته، بر رفتار وی در زمان تغییر تاثیر گذارد و مانع از بروز رفتارهای مضر و "بیقواره" در وی شوند.
- تجربیات مثبت حاصل از والدین و خانواده در نخستین سالهای زندگی همراه با آموزشها و فرصتهای یادگیری، به سلامت و موفقیت کودک در زمان رشد و بزرگسالی کمک میکنند.
کودکی تا هفت سالگی به من بدهید، تا مرد یا زن تحویلتان دهم!
والدین هوشیار در پیشگیری نقشی واقعی در کمک به نوجوان دارند تا هیجان بلوغ راه به سردرگمی نبرد.
فکر میکنم هر آن دچار هیجان خواهم شد!
اثر تغییرات بر مغز
حال قدری به کشفیات جدید و هیجانانگیز پیرامون تغییرات و کارکردهای مغز در سالهای نوجوانی بپردازیم.
برخی از بزرگسالان میپرسند، آیا حقیقتا مغز در سالهای نوجوانی کارکردی هم دارد؟
گاه ممکن است فکر کنیم داوریها یا تصمیمات جوانان به هیچ روی معقول نیستند. روشن است که در بسیاری از موارد این واقعیتی است و حتی با اطمینان میتوان گفت که تنها به این دلیل نیست که آنها خود میخواهند غیرمنطقی باشند و یا غیرقابل فهم جلوه کنند.
نمیدانم! میدانم که باید این کار را نمیکردم، ولی فقط ...
همچنان که پیش از این گفته شد، مغز دورهای از رشد سریع را پشت سر میگذارد که اثر مستقیمی بر اندیشه، عواطف، داوری، اعتماد به نفس، اتکا به خویش، ارتباط و، در آخر، رفتار روزمره فرد باقی میگذارد. به خاطر آورید که با تکامل مغز نوعی "بیقوارگی" (آن گونه که در بالا اشاره شد) از آن سر میزند و همیشه هم آن چه را که به نظر معقول و منطقی میرسد برنمیگزیند.
مغز: کودکی تا نخستین سالهای نوجوانی
در سالهای کودکی و اوایل نوجوانی، شمار در هم پیچیدگیهای مسیرهای ارتباطی مغز به نحوی باورنکردنی افزایش مییابد.
1، 2، 3، ... خیلی بیشتر از پانصد و شصت و سه هزار، ...
با این حال، با پا گذاشتن کودک به دنیای نوجوانی، از شمار ارتباطات جدید در بسیاری از نواحی مغز کاسته و برخی از ارتباطات اضافی نیز "وجین" میشوند. این شکلگیری مجدد مغز میتواند به کارآیی بیشتر آن در صرف انرژی کمک کند. از سوی دیگر، کارشناسان بر این باورند که همین فرایند تکامل مغز ممکن است رفتارهای توام با خطرپذیری بیشتر و بیدقتی در تصمیمگیریها را (که معمولا در نوجوانان شاهد هستیم) در پی داشته باشد.
مغز در سالهای میانی نوجوانی
در این سالها، جوانان بسیار تحت تاثیر پاداش و هر آن چه که احساس خوبی به آنها میدهد هستند، مانند:
- رفتن به کنسرت
- خرید چیزهای جدید
- آببازی
- موفقیت در فعالیتهای ورزشی
- مسابقات دوچرخهسواری و غیره ...
ممکن است مصرف مواد مخدر و الکل به دلیل احساس خوبی که به نوجوان دست میدهد (هر چند که اغلب خطری نیز از جانب آنها حس میکند) افزایش یابد و همین احساس خوب میتواند وی را به ادامه این کار ترغیب کند. مصرف مواد مخدر خطر ادامه دادن راهی آسان ولی کاذب برای کسب احساس مثبت را در پی دارد، زیرا ظاهرا لذتبخش است و احساس خوب و خودآگاهی بیشتری را موجب میشود.
دچار مشکل شدیم!
نه، این هنوز فقط یک چالش است!
نقش والدین هوشیار در پیشگیری ادامه کمک به فرزندان خویش برای درک این موضوع است که مصرف مواد مخدر و الکل مسیر کاذب و خطرناکی برای دست یافتن به احساس و تجربهای مثبت بوده و میتواند منجر به زیان و نتایج منفی شود. یک راه انجام این کار، فراهم آوردن فرصتهای مثبت بسیار است که به کودک کمک میکنند توانایی خود در برابر مصرف الکل و دیگر مواد مخدر را افزایش داده و انتخابهای سالم کند.
نفوذ روزافزون محیط اجتماعی بر رفتار
تا این جا، روشن شد که سالهای نوجوانی دوره تغییر است. این فرایند، تنها تجربه تغییر نیست، بلکه بر چگونگی دریافتهای کودک نیز اثر میگذارد.
این چیست که این پسر پوشیده؟ باید لات باشد – نگاه کنید چه به تن کرده!
والدین ممکن است انتظاراتی داشته باشند که همیشه هم با در نظر گرفتن این مسیر پر پیچ و خم رشد و تکامل شکل نگرفتهاند. آموزگاران انتظار مسئولیت و عملکرد بیشتر در دنیایی را دارند که هر روز پیچیدهتر میشود و خواهان نمرات بهتر در امتحانات دانشآموزانشان هستند.
حال دیگر، اجتماع هم به چشم دیگری به نوجوان مینگرد – برخی آنها را به دلیل شرکتشان در فعالیتهای خیریه و خیرخواهانه مفید به حال اجتماع میدانند. اما کسانی هم هستند که طور دیگری میاندیشند و آنها را مایه نگرانی برای خود و دیگران میدانند، حتی اگر هم در واقعیت چنین نباشند.
نوجوان همواره احساسی فراگیر از طلب کمک دارد و خواستار آن است که دیگران او را بخواهند و نیازمند وی باشند. چنین است که اغلب شاهد تفاوتی بین واقعیت وجودی نوجوانان و درک دیگران از آنها ورفتارهایشان هستیم.
کودکان جهان را چگونه میبینند؟
تجربیاتی دیگری نیز هستند که بر نوجوانان اثر میگذارند: تجربه اجتماعی روزمره آنها که شامل چیزهای است که در تلویزیون و اینترنت، رادیو، پیامهای متنی، گفتگوها، مدرسه، و فعالیتهای پس از مدرسه میبینند و میشنوند.
به همه اینها میگوییم اجتماع آن گونه که درک میشود که همان محتوای ادراک واقعیت محیط در ذهن است. یک دلیل شکل گرفتن این واقعیت مبتنی بر ذهنیات، محدود بودن میزان آزادی و کنکاش و تجربه در دنیای واقعی است.
نوجوانان بیشتر نگرش خود را از رسانهها و عواملی که در بالا به آنها اشاره شد دریافت میکنند و چون تحرک و پول محدودی دارند، حداکثر میتوانند دنیای نزدیک به خود را مستقیما تجربه و ادراک کنند.
علاوه بر این، با شکل گرفتن تفکر انتزاعی، تمایل بیشتری پیدا میکنند که به درون خود بپردازند و از رویا و تصورات برای ایجاد دنیا و واقعیت ذهنی خود بهره گیرند. بسیاری از آن چه که امروز نوجوانان به عنوان واقعیت تجربه میکنند "دو بعدی" است، چرا که از طریق تلویزیون، کامپیوتر یا تلفنهای همراه حاصل شدهاند. بدین ترتیب، تشویق و تحریک چنین رویاپردازی، بر رفتارهای آنها اثر گذاشته و موجب میشود مسیری کاذب و غیرواقعی و اغلب غیرمفید برای کسب پاداش و لذت در پیش گیرند.
از پیامدهای دیگر این فرایند، درک کاذب اعمال و رفتارهای سایر جوانان و همسنهاست که بر رفتار فرد و چگونگی تصور نوجوان از آن چه که طبیعی است تاثیر میگذارد. مثلا، با مشاهده آن چه که درتلویزیون میبیند، تصاویر را به عنوان واقعیت در ادراک خود جای میدهد.
دشوار نیست که درک کنیم قرار گرفتن تلویزیون و اینترنت به جای واقعیت خارجی، تا چه اندازه میتواند به ادراک و سپس رفتار نوجوان آسیب زند. به ویژه قادر است آثار واقعی بر فرایند تغییرات سریع، آن هم در زمانی باقی گذارد که نوجوان کاملا آسیبپذیر است.
حاصل کار آن میشود که نوجوان به واقع نداند که تفاوت بین آن چه که طبیعی است و آن چه که تظاهر بدان میشود چیست. "نوجوان دستخوش آشفتگی قضاوت" (همانند والدین دستخوش آشفتگی!) پدیده غریبی نیست.
چنین است که به خوبی درمییابیم والدین هوشیار به پیشگیری نه تنها باید از فرایند رشد و تکامل مغز و بدن و چگونگی تاثیر آن بر خلق و خو، اندیشه و رفتار آگاهی داشته باشند، بلکه این را نیز باید بدانند که رسانهها و اشکال رایج دیگر استفاده کودک از وقت، بر نگاه او به دنیا و نیز رفتارش موثرند.
لزوم هوشیار بودن برای پیشگیری
رشد فرایند پیچیدهای است و تغییرات در بدن، مغز، فرایند اندیشه و چگونگی رفتار کودک بخشی از همین رشد بدنی، عاطفی و مغزی به شمار میآیند.
نوجوان بودن آسان نیست – پدر یا مادر نوجوان بودن هم آسان نیست!
روند رویدادها چگونگی رفتار کودکانمان را آشکار ساخته و در ما احساس نگرانی، ناراحتی و بیاطمینانی در پاسخ به آنها برمیانگیزند. اما، اگر هم مشکلی پیش آید، همیشه به این معنا نیست که کسی مقصر است، بلکه این خود فرایند طبیعی رشد و تکامل است که به نحوی مشکل میآفریند. با هوشیار به پیشگیری بودن، میتوانیم تلاش و کمک کنیم که کودکانمان آمادگی لازم را پیدا کرده و همواره پشتیان آنها باشیم.
تجربیاتی که آنها برمیگزینند، بستگی به فرصتهایی دارند که در اختیارشان هست، خواهد بود یا پیش از این بوده است. همچنین است ارزشها، باورها و سرمشقها یا نمونههایی که فرزندان از شما، خانواده، مدرسه و اجتماع و نیز "تاثیرگذاران" دیگر مانند رسانهها گرفتهاند.
بیشتر آنها انتخابهای درستی خواهند داشت. برخی چندان درست انتخاب نمیکنند، ولی به خود میآیند و پا پس میکشند؛ در حالی که کسانی هم هستند که بد انتخاب میکنند و پای در مسیری میگذارند که خطر سرانجام گریبانگیرشان میشود.
مصرف مواد مخدر و الکل میتواند چنین خطراتی را به دنبال داشته باشد. به عنوان والدین، میتوانیم مربی، یاور، و سرمشق کودکانمان بوده و به آنها کمک کنیم که زندگی سالمتر و انتخابهای سالم و مثتبی داشته باشند.